یکتا جونم یکتا جونم ، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره
تینا جونم تینا جونم ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره

عشق های مامان یکتا و تینا

تولد

سلام به عشق های مامانی دیروز روز جمعه مردم از بس کار کردم یکتا هم از زمانی که بیدار شده بود دایم می گفت مامانی امروز بیایم بوفه را خالی کنیم عاشق همین کارهاست . تینا را مجبور شدم بدم بابایی بره خونه مامانم یک دستم غذا درست کردن بود یک دستم هم تمیز کاری و خونه تکونی جزیی نهار جای همه خالی خورشت قیمه درست کردم ساعت 5 نهار خوردیم رفتم دوشی گرفتم دیدیم مامانی زنگ زد که تینا بیدار شده و گریه می کنه با یکتا و شوشو جان رفتیم دنبالش وقتی رسیدم خونه دیگه نای نداشتم قراره پنجشنبه تولد برای دخملی ها بگیریم شما هم دعوت هستید عزیزانننننننن پس فعلا بای تا پنجشنبه ...
3 اسفند 1392

خرید های جزیی برای عید

سلام به نفس های مامان یکتا و تینا خانمی الهی من قربون شما دو تا خواهر دلسوز برم که عاشقانه همدیگر را دوست دارید حالا بماند بعضی وقتها یکتا شیطنت می کنه و یواشکی تینا را می زنه از من نشنیده بگیرید.... دیروز با بابایی رفتیم برای دو تا دخمل لباس بخریم برای یکتا فقط تونستیم یک بلوز شلوار که شلوارش کتون مشکی و بلوز قهوه ایی خریدم خیلی تاز بودند که روی هم شد ١٢٠ تومان و برای تینا خانمی هم شلوار کتون مشکی با یک بلوز بنفش و یک تونیک شلوار زرشکی که شد ١٥٠ تومان هنوز که خرید های یکتا  خانمی مونده تا برم یک دست دیگه برایش بخرم خانمی که اومدیم خونه شروع کرد به گریه که مامانی چرا برای من یکی خری...
29 بهمن 1392

برف و

سلام وروجک های مامانی روزهای برفیتون خوششششششششش ای وای دوباره تینا گلی سرما خورده الان دو روزه بد جوری سرما خورده در حدی که شب ها اصلا نمی توانه بخوابه و کارخونه شمع سازیش دوباره فعال شده  دیگه کلافه شده ام . خدا کنه زودتر خوب بشه و این ویروس لعنتی دومش را بگذاره رو کولش و بره .... اگر نرفت به قول یکتا شوتش می کنیم بیرون هههههه دیروز خیلی خسته بودم خاله پری تشریف فرما شدند و من هم دل درد به هر بدبختی بود تینا را خواب کردم و پریدم توی اشپزخانه برای نهار امروز غذا درست کنم واقعا معضلی شده برای ما خانم های چی درست کنیم ها به خدااااااااا بلاخره تصمیم بر این شد جوجه کباب تابه ایی درست کنم ...
13 بهمن 1392

خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

وقتی این خبر و عکس ها را دیدیم فقط اشک ریختم و کاری از دست من بر نمی اید خدایا چرااااااااااا   نگا ر دختر بچه دو ساله ای است، که به علت ضرب و شتم پدرش دچار مرگ مغزی شده و دو کلیه و کبدش در بیمارستان مسیح دانشوری تهران به بیماران نیازمند اهدا شد. پیکر نگار در قطعه نام آوران بهشت زهرا(س) آرام گرفت عکس ها : خدایا خودت می دانی و بسسسسسسسسسس   ...
30 دی 1392

من یک مادرم

سلام به دخمل های نازم یکتا و تینا من یک مادرم مادر دو دوختر ناز مادر دو فرشته ایی که خداوند نصیب من کرد نمی دانم چی بگویم ولی روزی اگر هزاران بار سپاسگزار خداوند باشم باز هم کمه چون این نعمت را بر من ارزانی داشت وقتی دخترهایم مامان صدایم می زنند دوست دارم زمانی که می گه مامان فقط به صورتش نگاه کنم هنوز هم باور ندارم این دو تا بچه های من هستند از خون من از وجود من وقتی دختر کوچکم تینا در اغوشم می خوابه و شیر می خوره بعد از این که سیر می شه با خنده ی شیرین به صورتم می خنده و باز هم می گم خدایا شکرت خدایا به بزرگیت قسمت می دهم این طمع شیرین مادرشدن را از هیچ کس نگیرید و همه طمع این مادرشدن را بچشند . الهی امین   ...
23 دی 1392

احوالات ما

سلام به دخمل های نازم یکتا و تینا سلام به همه دوستان عزیزم شرمنده این مدت نتوانستم اپ کنم خیلی گرفتار بودم الان همه را توضیح می دهم شوشو جان یک هفته کامل سرکا خورده بود خیلی وحشتناک با دو تا بچه مواظبت از همسرم کار خیلی سختی بود عصر که می رسیدم خونه بدو بدو مایعات گرمی اماده می کردم برای همسرم شام و نهار فردا تینا غر غر و هم همیشه دنبالم بود بعداز این که همسرم کمی بهتر شد تینا نفسم مریض شد شب که بردمش دکتر می خواستند بستریش کنند با امپول بهتر شد از این اتفاقات گذشتم مادرشوهرم مریض شد خیلی وحشتناک که تا یکشنبه بیمارستان بستری شد حدود 4 شب بستری بود نمی دانید بر من چه گذشت اخه فقط خواهر شوهرم تو بیمارستان پای مادرش بود من از س...
3 دی 1392

مریضی خودم و دندون دراوردن تینا گللللللللللللل

  سلام به دخمل های مامان یکتا و تینا عشقم شرمنده دوستان عزیز دور به دور اپ می کنم بگذارید به پای خستگی و مریضی از راه دور روی گل همه شما دوستان  می بوسم چند وقت کلا درگیر مریض داری از بچه ها بودم که خودم هم بدبختانه مبتلا  شدم خیلی سخت و شدید دارو هم نمی توانم بخورم دکتر هم رفتم دارو ضعیف بهم داد چون هر دارویی می خورم روی شیرم اثر می کنه کلا شیرم کم  می شه نمی دانم دیگه چه کار کنم واقعا کلافه شده بودم . روز پنجشنبه کمی بهتر شدم ولی این کمر درد کوفتی من چند وقته داغونم کرده شاید به خاطر نشستن بیش از حد روزی صندلی هست نمی دانم ساعت های ٨ شب بود که گرفت نمی دانی در کل رو...
19 آذر 1392