یکتا جونم یکتا جونم ، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره
تینا جونم تینا جونم ، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره

عشق های مامان یکتا و تینا

احوالات ما

1392/10/3 9:43
نویسنده : فاطمه
625 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دخمل های نازم یکتا و تینا

سلام به همه دوستان عزیزم

شرمنده این مدت نتوانستم اپ کنم خیلی گرفتار بودم الان همه را توضیح می دهمسوال

شوشو جان یک هفته کامل سرکا خورده بود خیلی وحشتناک با دو تا بچه مواظبت از همسرم

کار خیلی سختی بود عصر که می رسیدم خونه بدو بدو مایعات گرمی اماده می کردم برای همسرم

شام و نهار فردا تینا غر غر و هم همیشه دنبالم بود بعداز این که همسرم کمی بهتر شد تینا نفسم

مریض شد شب که بردمش دکتر می خواستند بستریش کنند با امپول بهتر شد از این اتفاقات گذشتم

مادرشوهرم مریض شد خیلی وحشتناک که تا یکشنبه بیمارستان بستری شد حدود 4 شب بستری

بود نمی دانید بر من چه گذشت اخه فقط خواهر شوهرم تو بیمارستان پای مادرش بود من از سرکار

بر می گشتم فورا غذا اماده می کردم بچه را می گذاشتم پیش مامانم می رفتم بیمارستان تا شب

تا خواهر شوهرم بیایه استراحتی کنه شب ساعت 12 می اومدم خونه صبح هم به چشمانی خواب

الود می رفتم سرکار واییییییییییییی نمی دانید چی گذشت خدا را شکر به خیر گذشت

ولی واقعا سخت بود خیلی زیاد..............گریه

الان هم دو روزه یکتا دوباره تب می کنه دیگه کلافه شدم نمی دانم چه کار کنم

دیشب چند بار از توی خواب بیدار می شد و گریه می گرد قراره امروز دوباره ببرمش دکتر

تو را خدا برایم دعا کنید

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (8)

مامان الی
3 دی 92 13:07
امیدوارم حالش بهتر شه خودتون خوبین اگه آمادگی داری بیا اینجا قسمت نظرات تا رژیم دسته جمعی مونو شروع کنیم وزن دلخواه و وزن فعلی و اسمتو بزار تو قسمت نظرات تا از شنبه شروع کنیم منتظرتیم www.shoro-taze.blogfa.com
مامان هیمن
5 دی 92 20:05
سلام عزیزم.ایشالا که بلا به دوره.مواظب یکتا جون باش منم روزای سختی رو پشت سر گذاشتمایشالا هر چه زودتر خوب میشن واین روزا رو از یاد میبرین.
مامان ایلیان
5 دی 92 20:59
عزیزم چرا تب میکنه خو؟ دکتر چی میگه خوب؟ بمیرم چه سختهایشالا زوودی خوب شه. مرسی که به ایلیان ما زود زود سر میزنی دخترای گلت رو از طرف من ببوس
مریم (مامان ثنا جون )
12 دی 92 23:35
امروز به عشاق حسین، زهرا دهد مزد عزا یک عده را درمان دهد، یک عده بخشش در جزا یک عده را مشهد برد، یک عده را دیدار حج باشد که مزد ما شود، تعجیل در امر فرج حلول ماه ربیع الاول مبارک
سيد مهدي
18 دی 92 17:23
دلـم گـرفته است ... نه اینـکه کسی کاری کرده باشد نه ... من آنقدر آدم گریز شده ام که کسی کارش به اطراف من هم نمی رسد.. دلم گرفتـه است که آنچه هستم را نمی فهمند ... و آنچه هستند را میپذیرم ... و دنیـا هم به رویش نمی آورد این تنـاقض را ...
مانی محیا
23 دی 92 8:55
آخی عزیزم... میدونم با رفتن به سرکار خیلی سخته. هر کدومش به تنهایی انرژی زیادی میخواد. بدترین قسمتش هم بیماری مادر شوشو بود. برای عروس مهربونی مثل تو... خواهر...
مانی محیا
23 دی 92 8:56
بنظرم در این موارد از جاری کوچیکه هم کمک بگیر به اون هم مجال بدین تا خوبیهاشو نشون بده آخی.. داره فوران میکنه تو وجودش... باید شماها بذارین یا نه؟؟؟؟ عزیزم دو سه بار با زبون بی زبونی بهش گفتم ولی اون اعتنایی نمی کنه انگار من دارم با دیوار صحبت می کنم
کاکل زری یا ناز پری
24 دی 92 17:29
الهی عزیزم چقدر مریضییی/؟ انشاالله تنتون همیشه سالم باشه این پاییزو زمستونم میاد نمیشه از سرما خوردگی فرار کرد. انشاالله الان حالتون خوب باشه مرسی گلم تو هم مواظب خودت و نی نی باش