خرید های جزیی برای عید

سلام به نفس های مامان یکتا و تینا خانمی

الهی من قربون شما دو تا خواهر دلسوز برم که عاشقانه همدیگر را دوست

دارید حالا بماند بعضی وقتها یکتا شیطنت می کنه و یواشکی تینا را می زنه

از من نشنیده بگیرید....

دیروز با بابایی رفتیم برای دو تا دخمل لباس بخریم برای یکتا فقط تونستیم

یک بلوز شلوار که شلوارش کتون مشکی و بلوز قهوه ایی خریدم خیلی تاز

بودند که روی هم شد ١٢٠ تومان و برای تینا خانمی هم شلوار کتون

مشکی با یک بلوز بنفش و یک تونیک شلوار زرشکی که شد ١٥٠ تومان

هنوز که خرید های یکتا  خانمی مونده تا برم یک دست دیگه برایش بخرم

خانمی که اومدیم خونه شروع کرد به گریه که مامانی چرا برای من یکی

خریدی برای اباجی دو تا بابایی قانعش کرد که لباس خوشجل برای تو

دیگه ندیدم هنوز کفش مونده و همچنین خیلی چیزها مثل گل سر که با

لباس هایتان ست بشه و لاک ناخن ...........

چند روز خیلی حالم بد بود دوباره سرما خودم فجیع......... حالا امروز کمی

بهترم قراره عصری اگر هوا خوب شد بریم کفش برای خودم و دخمل ها

بخرم خدا کنه جور بشه که عاشق خرید کردن هستم......

راستی از تینا بگم که چند کلمه ای می گه

١ - بابایی

٢ - مامانی

٣- بو ...... منظورش اب هست

٤- هاپ ........صدای سگ در می اره

٥- بع بع ....... صدای گوسفند

٦- یستی ..... منظورش دختر همسایه مون هستی هست

و چند کلمه کوچک بده اه  نه و ...... ولی هنوز بدون کمک به راه نیوفتاده

ولی دندون هایش شدند ٨ تا مروارید........

یک عادتی پیدا کرده فورا صدایی از راهرو که می اید دخملی بدو می ره

گوشش را می چسبانه به در و گوش می دهد کی هست فورا

دست می زنه یستی ... یستی .... ( هستی منظورش هست)

جانم الهی فدای شما دو تا وروجک بشم........