برف و
سلام وروجک های مامانی روزهای برفیتون خوششششششششش
ای وای دوباره تینا گلی سرما خورده الان دو روزه بد جوری سرما خورده
در حدی که شب ها اصلا نمی توانه بخوابه و کارخونه شمع سازیش
دوباره فعال شده دیگه کلافه شده ام . خدا کنه زودتر خوب بشه و
این ویروس لعنتی دومش را بگذاره رو کولش و بره ....
اگر نرفت به قول یکتا شوتش می کنیم بیرون هههههه
دیروز خیلی خسته بودم خاله پری تشریف فرما شدند و من هم دل درد
به هر بدبختی بود تینا را خواب کردم و پریدم توی اشپزخانه برای
نهار امروز غذا درست کنم واقعا معضلی شده برای ما خانم های چی درست
کنیم ها به خدااااااااا
بلاخره تصمیم بر این شد جوجه کباب تابه ایی درست کنم
جای همگی خالی عالی شدند من نخوردم شب همسری اومد ناخنک
زد بهشون گفت گذاشتمشون یخچال برای نهار ظهری .
دیشب کمی برف اومد چنان درشت و زیبا می بارید ما هم نه برف ندیده
هستیم ذوق مرگ شدیم در حد تیم ملی
یکتا خانم اخ جون فردا تعطیله من هم به امید باریدن یک متر برف خوابیدم
ولی صبحی که بیدار شدیم دیدیم نه بابا سرکار موندیم مثل خرس های
قطبی خواب الود تکون تکون خوران رفتیم دستشویی اخه دیشب هم خیلی
بیدار خوابی کشیدیم برای تینا الهی من بمیرم طفلکی
ولی یکتا خانم پاش کرد توی یک کفش که من نمی روم چون برف باریده
بابا کو برف ؟؟؟؟؟؟؟؟ از اون بله از ما نه دیگه هیچی رفت خونه مامانی
قراره این هفته برم برای دخملی ها لباس عید بخرم تا هنوز خلوت
هست نمی دانم چی بخرم دوست دارم مثل هم ست باشند تا برم
ببینم چی گیرم می اید .
خوش به حال مامان محیا گلی زرنگ تر از این حرف ها هست خرید های
محیا جون را کرده ولی ما تنبل نشستیم کنج خونه............ ببخشید
کنج محل کارمون.............