بدون عنوان
ُسلام به عزیزان دل مامان
این هفته ای که گذشت خیلی بد بود یک اتفاق بدی برای خانواده ام افتاد از بابای خدا بیامرزم
یک خونه بود که قدیمی بود به دست مستاجر که متاسفانه بر اثر سهل انگاری انها کپسول گاز
نشتی داشته و منفجر می شه و خونه با خاک یکسان می سه نمی دانید چه قدر حالم بده
اصلا دیگه بریدم از زندگی خسته شدم چون همه کار روی دوش منه . باتوکل به خدا تا به حال
کم نیاوردم خدا کنه بعد از این هم بتوانم انجام بدهم .
این چند روز تعطیل درگیر کارها بودم خدا کنه درست بشه .
عزیزان من می دانم واقعا در حق شما دارم ظلم می کنم اخه یکتا بارها می گه مامان تو چرا
این قدر ناراحتی چرا اعصابت خورده . چی بگم به بچه تینا نفسم هم می گه مامانی چه طلی
الهی قربون اون حرف زدنت بشم .
این عکس دیروز از بس حوصله شون سر رفته بود اوردمشون توی کوچه بازی کنند برداشتم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی