خاله پری اومدددددددددددددد
سلام عشق های مامان
سلام دوستان عزیزم
راستی خاله پری تشریف فرما شد روز پنجشنبه ظهر رفتم خونه دیدم بله
خاله پری اومده نمی دونی این قدر خوشحال شدم نگو و نپرس خواست
بپرسم چرا چند روز تاخیر ترسیدم ناراحت بشه دفعه دیگه سراغم نیا
از روز پنجشنبه دل درد کمر درد وای وای نمی دونی چه حالی داشتم
امروز صبح هم اومدم سرکار شو شو جان گفت اگر حالت خوب نیست نرو
گفتم مرخصی فعلا بی مرخصی اومدم خدا را شکر الان بهترم از دیروز عصر
بگم با یکتا و تینا و عشقم شوشو جان رفتیم بیرون به قول خودمون دوری
بزنیم به قول شوشو دور زدن ما کلی خرج داره اخرش همون کفش
های که چشمم را گرفته بود خریدم بوت هستند چرم مشکی خوشکل و
خانمی هستند برای سرکار عالی هستند راستی یک شلوار لی دم پا هم
خریدم روی کفش ها خیلی به هم می ایند این هم از دور زدن ما
که به نفع من تمام شد اما نه رفتیم پارک شورا یکتا می خواست سوار
سرسره بادی بشه هنوز از اومدن ما نگذشته بود که بارون گرفت تینا را
محکم توی بغلم گرفتم و بابایی هم دست یکتا را گرفت و بدو بدو سوار
ماشین شدیم از کنار بستنی ایتالیایی رد شدیم که بابایی مجبور شد برای
ما بستنی بخره اومدیم خونه که ای بابا برای فردا ظهر یعنی امروز نهار
درست نکردم که یکتا جون به دادم رسید چی درست کنم
این دخملی ما هم وقت ازش بپرسم چی درست کنیم فقط عشق ابگوشت
داره یا کشک بادمجان الهی قربونش برم که غذای سالم می خوره
ساعت 8 ابگوشت بار گذاشتم ساعت 12 زیرشون را خاموش کردم خنک شد
گذاشتمشون یخچال سبزی خوردن هم عصر پنجشنبه گرفته بودم پاک کردم
دارم اخ عجب الان گشنه ام شد ها بی کار بودم درباره شکم دوباره نوشتم
تا ساعت 3 دیگه شیرم خشک می شه
فعلا دوستان تا بعد
راستی این عکس را یکتا توی خونه عمه جونش گرفته می گذارم
فداتتتتتتتتتتتت