یکتا جونم یکتا جونم ، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره
تینا جونم تینا جونم ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره

عشق های مامان یکتا و تینا

نیومدن خاله پری و استرس و پست خوشمزههههههههه

1392/7/17 10:41
نویسنده : فاطمه
417 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه دوستان مخصوصا به دخمل های نازم  یکتا و تینا

چند روز یعنی از روز 14 خیلی دلشوره دارم قرار بود خاله پری ( پریود) بشم ولی خبری نیست

دارم از دلشوره می میرم اخه بعد از زایمانم دو ماهه بود عادت می شدم ماه 5 و 6 14 شدم

ولی این ماهی خبری ازش نیست پاک اعصابم ریخته به هم چون سابقه نداشتم عقب

بزنم من از زمانی یاد دارم 28 بودم تاحاملگی دومم ولی دو ماه این تاریخ عادت می شدم

وای خداااااااااا نکنه ...........استرس

شاید به خاطر استرس یا سرما خوردگیم باشه نمی دونم پاک کلافه شدم

دیروز عصر رفتم خونه یکتا خیلی حالش بد بود بعد از این که نهار خوردم قابل توجه مال ساعت

3 می گیم نهار بعد رفتم برای یکتا کمی سوپ بارگذاشتم تینا هم از دیروز ابریزش بینی داره

نگران این هم ازشانس کچل ما ساعت 6 سوپ اماده شده به تینا و یکتا سوپ دادم و خودم هم

یک بشقاب خوردم تینا ساعت 7 دیشب خواب رفت یکتا هم بعدش به خواب رفت خسته

بود من هم تنها کنار تلویزیون نشسته بودم گوشت گذاشته بودم بیرون و لوبیا را خیس

کردم می خواستم لوبیا پلو درست کنمخوشمزه خودم خیلی دوست دارم تا 9 هم لوبیا پلوی من

اماده شد اخ مردم از خستگی خیلی سخته دو جور غذا پخت آخ

ولی چون من خودم شکمو عاشق خوردن و پختن هستم دوست دارم تنها نشسته بودم

شوشو جان هم تا ساعت 11 که نمی اومد دیدم بیکارم رفتم سراغ یخچالللللل

اخخخخخخ جون بهترین جای دنیاقهقهه 

انار دونه کردم دیدم کمی ترش هستند ابشون را گرفتند یک اب انار خوشمزه دیدم مقداری

هویچ هنوز دارم اونها را هم اب گرفتم و چند تا سیب سرخ خوشمزه را شستم بعدش چی

اومدم جلوی تلویزون لم داده بچه ها خواب اخ جون چه ارامشیییییخندهشیطان

یک لیوان اب انار و یک لیوان اب هویچ و چند تا سیب گذاشتم توی بشقاب و راستی یک

پیاله کوچک هم کنجد برشته بخاطر شیر دادنم می خورم هی خوردم هی خوردم

دیدم ساعت 11 شد که شوشو جان اومد گفت چرا توی تاریکی نشستی جلوی تلویزیون

گفتم بیشتر مزه می دهد وقتی چراغ را روشن کرد با تعجب یک نگاهی به من کرد و گفت

وقت کردی به خودت برس داری ضعیف می شوی قهقهه گفتم چه کار کنم بچه شیر می دهم

اگر این بهونه را نداشتم چی می بایست بگم نه دوستان

خلاصه سفره شام را پهن کردم چون شوشو جان رژیم دارند سالاد و ماست و خرا خورد

من هم بهانه شیر دادن یک پیش دستی از لوبیا پلو که برای ظهر پختم خوردم نمی دانم

چرا تازگی ها اشتهای غذایم کور شدههههههقهقههقهقهه

تا یک پست خوشمزه بایییییییی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (8)

مانی محیا
17 مهر 92 11:24
عسیسم ایشالا که بارداری (آیکون شیطان صفتی)




عزیزم تو را خدا از این شوخی ها با من نکنید


عروسکهام پرنیا وپانیا
19 مهر 92 22:04
سلام
ببخشید دیر جواب می دم نه با با دخترم با کمک ایستاده در واقع تکیه داد به صندلی
راستی دخترای نازتو ببوس


چشم خاله جاننننننننن
مامان ماهان
19 مهر 92 23:18
اخيييييييييي دوست گلم چرا انقدر اشتهات كم شده بميـــــــرم يه دكتر تغذيه بروووووو عزيزم ببين اصلا به خودت ميرسي !!!!!!!!!!...نه اب اناري نه اب هويجي نه كنجدي نه لوبيا پلوووو نه سوپي اخييييييييييي دلم كباب شد
مامان ماهان
19 مهر 92 23:19
راستي اين اشتهات مال بارداريه هاااااااااااااااااا
مامان ماهان
19 مهر 92 23:20
شوخي كردم گلم شايد بخاطر هورمون هاس كه بعضي وقت ها باعث ميشن خاله پري دير بياد نگران نباش عزيزم
مامان ماهان
19 مهر 92 23:23
بعدشم نوووووووووووووش جونت گواراي وجودت الهي گوشت شه به تنتمنم جديدا اشتهام كــــــــــمشده..... همش به همسري ميگم خوب شير ميدم بايد دو نفرو سير كنم خيلي بهانه ي خوبيه


ای ای گفتی بد جوری بهانه خوبیه
یک عاشقانه آرم
22 مهر 92 9:53
سلااااااااااااااااااااااااااااااام سلاااااااااااااااااااااااام خوبین؟خوشین؟ ببینم دیگه به من نگی بی معرفتا تو که وضعیت منو میدونی از بس گرفتار کار و بدبختیامم خودمم پاک فراموش کردم... ولی ببخشید حق داری کم اومدم پیشتون جبران میشه بوس بوس بوووووووووووووووووس
razgol
23 مهر 92 20:08
سلام من با اینکه شیر میدم ولی واقعا اشتهام کمه نینی سایت که میام اصلا دیگه سراغ غذا نمیرم الان پستاتو خوندم گشنم شد کیف کردم وبلاگتو اد میکنم هر از گاهی بخونم یادم بیفته باید غذا بخورم


نوش جان عزیزم