یکتا جونم یکتا جونم ، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره
تینا جونم تینا جونم ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره

عشق های مامان یکتا و تینا

سرماخوردگی

1392/7/13 10:23
نویسنده : فاطمه
375 بازدید
اشتراک گذاری

niniweblog.com

سلام به دخمل های نازم یکتا و تینا

الان که سرکارم خیلی بدم درد می کنه در کل سرما خوردم فجیع  

دلم می خواهد برم فقط بخوابم زیر یک پتو اخ چه مزه ای داره

صبحی یکتا هم کمی کسالت داره دلم نمی خواست برم مهد ولی خودش خیلی اصرار داشت

بره من هم مانعش نشدم الهی مامانی فدات بشم این قدر شوق مهد داری

از تینا خانم هم بگم که هر وقت می خواهد می می بخوره خانمی می اید روی شکم من

صاف صاف می خوابه بعد شیر می خوره هر چی می خوابونمش کنارم حریفش نمی شوم

 چه می شود کرد بچه های این دوره زمانه هستند.

دیروز عصر برای نهار امروز قیمه پختم یکتا جون عاشق قیمه با ماست هست دیروز صبح که

بیدار شدم خیلی کار داشتم و چون کمی هم کسل بودم به خاطر سرماخوردگی نهار حاضری

خوردیم پیتزا درست کردم ولی برای نهار امروز مجبور شدم اشپزی بکنم با این تن خسته

دیروز عصر با عمه جونی بچه ها ساعت ٨ بود رفتیم بیرون رفتیم طرف مسجد صاحب الزمان

یک جای خلوت دنجی پیدا کردیم ای زدیم با پاکوبی و خوشگزرونی  فکر کنید

من با این حالم ولی چه می شود کرد از گردش نمی شه بگذریم مخصوصا به خاطر یکتا رفتیم

ساعت ١٠ بود اومدیم خونه یکتا ازخستگی به خواب رفت تینا نیم ساعت بعدش به خواب رفت

ساعت ٣ نصف شب بود دیدم یکتا داره توی خواب ناله می کنه فهمیدم حالش بده بلند شدم

بهش مسکن دادم بیدار شد و گفت مامانی من گرسنه امRuminate ای خدا مجبور شددم ساعت ٣

برای دخملی شام بیارم چند لقمه خورد خوابید الهی بمیرم از خستگی دیشب هم شام نخورد

و به خواب رفت حالم خیلی بده نمی توانم بیشتر از این بنویسم فعلا بای Balloons

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

نرگس
15 مهر 92 13:13
جالبه