یکتا جونم یکتا جونم ، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره
تینا جونم تینا جونم ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره

عشق های مامان یکتا و تینا

یکتا مهد می رود و رفتن به تره بار

1392/7/11 8:39
نویسنده : فاطمه
390 بازدید
اشتراک گذاری

زبانسلام عزیزان مامان یکتا و تینا

یکتا جون الان یک هفته ایی هست می رود مهدکودک  الهی من فداتش بشم از بس اتش پاره هست

که مادر شوهر بیچاره من دیگه توان نگه داشتن یکتا را نداشتند لبخند

ولی خدا راشکر تینا را نگه می دارند واقعا سخته اخه تینا شیشه شیر نگرفت مجبورا با قاشق یا لیوان

بهش شیر بدهند حتی تینا این قدر وابسته خود من شده که نگه داشتنش سخته ولی فکر کنید از بس

یکتا اذیت می کرد حاضرا تینا را نگه دارند ولی یکتا را .........

امروز تعطیل بود دیشب این قدر خوشحال بودی صبح پنجشنبه تعطیلی نگو و نپرس می گفتی اخ جون

مامانی من دو روز تعطیل دارم ولی تو یک روز ................ امان از دست تو وروجک مامانی راستی

اخرش مجبور شدم برم برایت کفش اسپرت بخرم (نه این که اصلا تو کفش نداشتی )

تو باید مجوز پوشیدن کفش ها ی من را می دادی به خاطر همین مجبور شدم برای تو هم بخرم

تا تو بگذاری من هم کفش بخرم ای خدا من چه قدر بدبختممممممگریهنیشخند

دیروز عصر رفتم تره بار اخ خدا عاشق رفتن به بازار تره بار هستم کلا روحیه می گیرم

وقتی تمام میوه جات و سبزی جات را می بینم روحیه ام کلا عوض می شه

مقداری سبزی خوردن و اخ جون سیب سرخ ترششششششقلب و لیمو ترش برای ابگیری گرفتم

نه این که این قدر وقتم ازاده دوست دارم این کارها را هم خودم بکنم چه می شود کرد عاشق

این کارها هستم وقتی با دخملی ها اومدم خونه تینا خواب رفت یکتا هم طبق معمولی تماشای

سی دی سگ خالدار سبز

لیمو را داخل سینگ ظرفشویی ریختم و اب سرد هم روشون باز کردم اخ چه مزه ای می دهند زیر

دستات قل می خورند جانم بعد از داخل ابکش ریختم تا ابشون بروند یک دستمال توی اتاق پهن کردم

لیمو را روشون گذاشتم تا کمی خشک بشوند تا بروم برای ابگیری لیمو

من عاشق کارهای خونه داری هستم دوست داشتم خونه باشم تمام کارهای خودم را خودم انجام

بدهم مربا درست کنم ترشی درست کنم در  کل بشم کدبانو ولی با این

 مشغله ها و کار بیرون وقت  هیچ کاری ندارم

فعلا به امید حق دوستان عزیزم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

مانی محیا
13 مهر 92 7:56
وای عزیزم سبزیجاتت مبارک. منم عاشق تره بارم. اما نمیرم. تره بار خونه جدیدو کشف نکردم. اصلا نمیتونم به یکی دوکیلوی میوه فروشیها بسنده کنم باید خروارخروار از تره بار بخرم.. معمولا شمال اینکارو میکنم و میاریم..


سلام عزیزم وقتی تره بار می رویم زنده می شویم
مامان سيد محمد سپهر
13 مهر 92 9:05
سلام خانومي.....چه خريد خوشمزه اي منم عاشق خريد و گرفتن ليمو ترش و پاك كردن سبزي هستم...به هر حال خسته نباشيد
مامان سيد محمد سپهر
13 مهر 92 9:05
مهد كودك رفتن يكتا جونم مبارك...
مامان نازنین زهرا و یاسمین
13 مهر 92 9:28
سلام ممنون به وب ما آمدید خدا دخترهای گلتون رو براتون حفظ کنه انشالله