یکتا جونم یکتا جونم ، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره
تینا جونم تینا جونم ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره

عشق های مامان یکتا و تینا

به مناسبت بازگشایی مدرسه یادش به خیررررررررررر

1392/6/27 9:52
نویسنده : فاطمه
301 بازدید
اشتراک گذاری

اس ام اس های بازگشایی مدارس (8)

 

یادش بخیر حس بعد از آخرین امتحان سال و شروع تابستون و یادش بخیر عصر ۳۱ شهریور و همه خاطره هایی که جلوی چشامون بود …

 

اس ام اس های بازگشایی مدارس (8)

 

یادش بخیر یه زمانی تو مدرسه با دوستمون هماهنگ می کردیم که :
تو اجازه بگیر برو بیرون منم ۲دقیقه دیگه میام !
بعد معلم عقده ای می گفت صبر کن تا دوستت بیاد بعد برو …
من که حلالشون نمی کنم !

 

اس ام اس های بازگشایی مدارس (8)

 

زمانی که داداشم میرفت مدرسه ، شبها با جوراب و شلوار لی میخوابید که صبح ۵ دقیقه دیرتر بیدار بشه …

 

اس ام اس های بازگشایی مدارس (8)

 

یادمه همیشه واسه اینکه زود برم تو کوچه بازی کنم ، مشقامو چند خط در میون رد میکردم تا زودتر تموم شه …

 

اس ام اس های بازگشایی مدارس (8)

 

شما یادتون نمیاد اون روزهایی که هوا برفی و بارونی بود ناظم مدرسه میگف امروز صف نیست مستقیم برید سر کلاس ما هم خر کیف میشدیم میرفتم کلاس

 

اس ام اس های بازگشایی مدارس (8)

 

شما یادتون نمیاد اوج احتراممون به یه درس این بود که دفتر صد برگ واسش انتخاب می کردیم

 

اس ام اس های بازگشایی مدارس (8)

 

همیشه تو مدرسه عادت داشتم همکلاسی هامو بشمرم تا ببینم کدوم پاراگراف برای خوندن به من میفته …

 

اس ام اس های بازگشایی مدارس (8)

 

یادتون میاد ؟؟؟
نوک مداد قرمزای سوسمار نشانو که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد …

 

اس ام اس های بازگشایی مدارس (8)

 

یادش بخیر خط فاصله هایی که بین کلمه هامون میذاشتیم یا با مداد قرمز بود یا وقتی خیلی میخواستیم خاص باشه ستاره می کشیدیم …

 

اس ام اس های بازگشایی مدارس (8)

 

 

 

یادش بخیر تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد ، خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم …
همیشه هم گچ های رنگی زیر دست معلم زود میشکست، بعدم صدای ناهنجار کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه !

 

 

 

اس ام اس های بازگشایی مدارس (8)

 

 

 

یکی از ترسناک ترین جملات دوران مدرسه :
یه برگه از کیفتون بیارید بیرون !

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

مامان سيد محمد سپهر
31 شهریور 92 11:08
عزيزم چقدر قشنگ اين نكته ها يادت مونده......مخصوصا اينكه با دوستامون قرار مي ذاشتيم بريم بيرون
مامان حنانه زهرا
10 مهر 92 18:21
واقعا یادش بخیر