یکتا جونم یکتا جونم ، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره
تینا جونم تینا جونم ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره

عشق های مامان یکتا و تینا

گله کردن یکتا از من

1392/6/16 16:32
نویسنده : فاطمه
413 بازدید
اشتراک گذاری

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

سلام به نفس های مامان یکتا و تینا

اول از همه روز دختر را به تمام دختر خانم های دنیا تبریک عرض می کنم

مخصوصا به دو تا دخمل زیبای من یکتا و تینا الهی مامان فدای شما بشه

از دیروز توی فکر هستم چی برای شما دو تا دخمل بخرم

یکتا جون سفارش چند تا گل سر و لاک زرد و ابی و یک سک سک دخترانه

داده خوب از تینا جون چی بخرم؟؟؟؟؟؟خیال باطل

دیشب خونه مامانم دعوت بودیم یکتا جون رفته بود پیش دایی علی اش گفته

دایی بیا می خواهم باهات حرف خصوصی بزنم الهی قربونت برم

بعدش دایی علی اومد پیش من شروع کرد دعوا کردن چرا بچه را اذیت

می کنید گفتم چی شده گفت یکتا اومده گفته دایی مامانم و بابام بعضی

وقتها من را به خاطر اباجی ام دعوا می کنند .دل شکسته

من را باش مثل یخ وا رفتم دلم شکست خیلی ناراحت شدم

خدا می دونه که هیچ وقت بی دلیل یکتا را دعوا نکردم ولی خیلی ناراحت

شدم

عزیزم یکتا جان امیدوارم زمانی بزرگ بشی مامان را درک کنی امیدوارم

بفهمی مامان به اندازه دنیا تو را دوست داره به خدا این قدر درگیر کارو زندگی

هستم کلا اعصابم به هم ریخته هست یکتا جان مامان را ببخش ..

مامان های که سرکار هستند درک می کنند من چی می گم.

در کل عشقمی یکتا جان نفسمی یکتا جاننننننن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (13)

مامان نیایش
16 شهریور 92 16:43
دخترا سیب گلابن مثل برفن مثل آبن دختر قشنگ و ناز روزت مبارک
مامان آترین
18 شهریور 92 17:59
سلام دوست عزیز خدا دخترای گلتون حفظ کنه عزیزم :ممنون از حضورتون
مامان حنانه زهرا
18 شهریور 92 18:25
روزتون مبارک عسلای خاله خداهردوتاییتونوواسه مامان بابایی نگه داره
عروسکهام پرنیا وپانیا
19 شهریور 92 0:35
عزیزم خصوصی داری
سیما مامان هلیا
19 شهریور 92 7:23
روز دختر رو تبریک میگم......... عزیزم نگران نباش ما مادرها هم یک ظرفیتی داریم بیشتر از اون نمی تونیم مهربون باشیم و دغدغه های زندگی رو ساکت ببلعیم گاهی برامون لازمه خودمون رو تخلیه کنیم ....... من هم هر روز به خودم قول میدم تحملم رو بیشتر کنم و با بهونه گرفتن و اذیتهای بچه زود از کوره درنرم اما خیلی سخته
خاله مریم
19 شهریور 92 9:05
خدا حفظشون کنه دو تا دختر گلتو..مرسی که سر زدی
مامان ارمیا و ایلمان
19 شهریور 92 11:49
سلام عزیزم. خوبی؟ ببخش انقدر دیر بهت سر زدم. آخه می دونی که خودم هم مرخصی زایمان بودم و خیلی آپ نمی کردم. قدم تینا جون هم خیلی مبارک باشه. یکتا رو درک می کنم چون ارمیا هم احتمالا همین فکر یکتا رو داره. خوب فرزند دوم که میاد این چیزها هم پیش میاد. نگران نباش بزرگ میشن و انقدر با هم اخت میشن که بیا و ببین. موفق باشی خانمی.
النا
20 شهریور 92 0:17
چه دخترای جیگری خدا واستون نگهشون داره
فرناز/ مامان ریحانه
20 شهریور 92 1:14
الهی فدای دل نازکت بشم خاله جون. مامانی بیشتر هوای دخملمون رو داشته باش خصوصی
مامانِ فاطمه(زینب)
22 شهریور 92 12:59
مرسی که سر زده بودی ماشالا چه دخملای نازی خدا حفظشون کنه
نگاری
22 شهریور 92 22:35
روزتون مبارک فسقلی ها مامان یکتا ناراحت نشو دیگه یه ذره حسادت تو این سن و سال طبیعی دیگه بعدشم کاملا درکت می کنم از سر کار که می یای دیگه حوصله چیزی رو نداری
مامان ترنم
23 شهریور 92 15:38
ممنونم خانومی که اومدی پیشمون دخترای گلتو ببوس
مانی محیا
24 شهریور 92 9:00
قربونش برم که اینقد حالیش میشه...