یکتا جونم یکتا جونم ، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره
تینا جونم تینا جونم ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره

عشق های مامان یکتا و تینا

خاطره ای از روز تشیع جنازه

1391/9/14 14:36
نویسنده : فاطمه
460 بازدید
اشتراک گذاری

Bild

 

سلام به فرشته های مامان

سلام مخصوص هم به دختر گلم یکتا که هر روز می گذره شیرین زبون تر    

می شود.

راستی تا یادم نرفته یک خاطره از روز تشیع جنازه بابابزرگ بابایی بنویسم و

 دوستان بخونند که این وروجک مامان چی هست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

زمانی که ما جلوی ماشین امبولانس بودیم من و عمه جان توی ماشین

داشتیم گریه می کردیم که یک دفعه یکتا نگاهش افتاد به عمه گفت عمه جان

چرا گریه می کنی دیدی جوابی نشنیدی فورا  با حالتی مظلوم گفتی عمه

جان گریه نکن من خودم فکری به حالت می کنمتعجب

در همان لحظه نمی دانستم بخندم یا گریه کنم همه ما توی ماشین از حرف تو

شوکه شده بودیم ولی کسی توی اون لحظه چیزی نگفت تا این که شب اونجا

بودیم ازت سوال کردم مامانی چه فکر می خواهی برای عمه جان کنی با

حالتی خیلی زیبا گفتی مامانی گفتم که برای عمه جان یک شوهری بخرم متفکر

دیگه شب من عمه بابایی از خنده منفجر شدیم اخه طفلی عمه هنوز 18 سال

هم نداره ای وروجک چی فکر کردی................................

واقعا بچه های این دوره زمونه دیپلمه به دنیا می ایند.

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

ورجک
16 آذر 91 17:41
سلام ،یکتا جون ببوس از طرف من با شیرین زبونی که داره
کاکل زری یا ناز پری
17 آذر 91 0:30
این دخمرک فکرش از کجا به اینجا رسیدههههههههه


من هم موندم این فکر از کجا به ذهن این وروجک اومده
آرتین خان
17 آذر 91 11:46
به به مبارک باشه عزیزم تبریک میگم نی نی تو راهی رو ایشالا به سلامتی به دنیا بیاد یکتا جون هم چقدر بلا و شیرین زبون شده خدا حفظش کنه
پرنیا جون و مامانش
21 آذر 91 11:14
خدا رو شکر بلا به دور انشالله که سلامت باشن و یکتای گلم هم خوب شه عزیزم الان بارداری زیاد جوش نزن واسه نی نی نازت خوب نیست