چند روز ما

سلام نفسم دخترم و عشقم یکتا

سلام به نی نی که هنوز مشخص نیست دختری یا پسری هر چی می خواهد باشه باشه فقط سالم

باشه هر دوی شما عشق و نفس های من هستید

سلام به دوستان عزیزم

روز چهارشنبه رفتم سنوگرافی برای وضعیت جنین و همچنین چون عفونت ادراری داشتم و چند بار هم

قرص خوردم ولی بهتر نشدم دکتر مجبور شد برایم سنوگرافی از مجرای ادرار و کلیه ام بنویسه .

چهارشنبه رفتم دکتر . از نی نی گفت خوبه همه چیزش عالی حتی رشد بچه هم خوبه

الهی مامان فدات بشه مواظب خودت باش و به خودت برس تا سالم و صحیح به دنیا بیایی عشقم

از یکتا دختر نازم بگم که اوایل با این موضوع کنار نیامده بود خیلی اذیت می کرد اگرغافل می شدم

مشت می زد توی شکم من می گفت من نی نی نمی خواهم دوست دارم تو من را بغل کنی

خیلی باهاش صحبت کردیم حتی چند جا بردمش که دوتا بچه بودند حالا تازگی ها کمی اروم شده

ولی تا اینجا چند دست لباس نوزادی گرفتم ولی مجبور شدم هر بار که می گیرم اولا با ترس و لرز

دوما برای یکتا هم چیزی بگیرم

روز پنجشنبه هم با هم رفتیم بیرون چند ساعتی با دخترم تنها توی خیابان ها دور می زدیم

جاتون خالی تو تا آب انار ترش زدیم به رگ

برای یکتا چند دست لباس پاییزی گرفتیم و امدیم خونه مامانم به قول یکتا عزیز کوچیکه بعد هم رفتیم

دنبال بابایی رفتیم خونه عزیز بزرگه ساعت ١ بود که اومدیم خونه بهانه سی دی گرفتی برایت سی دی

گذاشتم به خواب رفتی .

روز جمعه که هم از خواب بیدار شدی صبحانه را خوردی رفتی پایین پیش هستی ساعت ١٢ بود اومدی

بالا رفتی حموم من هم داشتم طبق هر هفته ماشین را روشن کردم برای شستن لباس

کمی سوپ برای تو وروجک پختم چون سرما خورده بودی برای خودمون هم خوراک درستیدم .

نهار خوردی و ساعت ٤ بود خوابیدی تا ساعت ٨ شب همسایه پایین خانم توکی مهمان داشتند دوست

تو هم بود عزل خانم

بیدار شدی رفتی پایین اما چون مریض بودی زود اومدی بالا برایت سی دی گذاشتم تا بابایی اومد

رفتی با بابایی بازی کردی ولی من خیلی خسته بودم بخواب رفتم ........