تبریک روز پدر شرکت در مسابقه
بابا جان نمی دانم زبانم قادر هست که بگویم چه قدر دلم برایت تنگ شده است هر وقت خوابت را
می بینم با لباس سفید به روی من لبخند میزنی بابا جون من خیلی دلم برایت تنگ شده است هیچ وقت
اون روزی که پر کشیدی و رفتی را فراموش نمی کنم روزی که تمام غم و ماتم وجود همه ما را گرفت
پدر عزیزم کاش بودی و می دیدی دختر من را دختر کوچولوی من که اولین کسی را بعد از من شناخت
قاب عکس تو بود بابا جان هر وقت با یکتا سر مزارت می ایم بعض وجودم را می گیره فقط کاش بودی
و فرزند من را در اغوش می کشیدی چه قدر ارزو داشتی نوه دار بشی ولی افسوس افسوس افسوس
این نوشته از زبان خودم برای پدرم می باشد که دیگر در میان ما نیست روحش شاد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی