پست دوم سال 91 مریض شدید مامانی
سلام فرشته مامان یکتا گلم
خوبی عزیزم این دومین پست در سال 91 هست برای تو عزیزم می نویسم
یکتا جان بخدا مامان تنبلی نداری باور کن اصلا" وقت هیچ کاری را ندارم این جا سرکار تقریبا دست تنها
هستم مجبورم کار چند تا را همزمان انجام بدهم شرمنده دختر گلم
توی این چند روز بعد از 20 روز از سال جدید مامانی اصلا" حالش خوب نیست یکتا نمی دونم چم شده
خیلی تا خیلی مریض هستم نمی دانم وقتی بزرگ شدی و این پست را خوندی من در چه حالی باشم
و تو چه جوری باشی یکتا گلم
از اول عید دندون درد بود دندونم که کمی اروم شد سردرد لعنتی میگرنی سراغم اومد چند روز توی
خونه افتاده بودم از سردرد نمی توانستم بلند بشوم الان چند ساله این سردرد من را ول نمی کنه
بعد از این که سردردم اروم شد الان 3 روزه کمر درد وحشتناکی من را گرفته باور می کنی دخترم
الانکه دارم این پست را برای تو می نویسم از شدت درد داره ضعفم می زنه و حالت تهوع شدید دارم
شب که خونه می ایم واقعا غم را توی چشم های نازت را می بینم می بینم که خیلی ناراحتی داری
بازی می کنی ولی دایم می ایی پیش من و من را بوس می کنی و می گویی مامانی بهتر شدی
دیشب بابایی می گفت دیگه سرکار نرو ولی نمی شود بخاطر بیمه حیفه الان در حال حاضر سابقه بیمه
من 12 ساله نمی شه نصفه رهایش کنم خدایا نمی دانم چه کار کنم
اون هم از خار پاشنه پای لعنتی من که خیلی عذابم می دهد
خدایا شکرت به قول بابایی نمی شه ناشکری کرد خدایا بدتر از این نیار
از خدای بزرگ خواستار سلامتی همه مردم بخصوص مادران هستم و یک گوشه نگاهی به من هم بکنه
یکتا جان دوستت دارم یک عالمه به قول خودت هر
چی بگم بازم کمه