امان از دست تو فسقلی
سلام دخمل ناز گلم
صبحی که می خوستم بیایم سرکار بیدار شدی و گفتی مامان خودم ( اخه تازه گی ها به من می گی مامان خودم ) کجا می ری گفتم می روم دکتر امپول بزنم گفتی باشه زود بیا دوباره بخواب رفتی خنده ام گرفته بود یک بوس از پیشونی تو کردم اخه تو خواب را به همه چیز ترجیح می دهی گلم
نفس مامان تازگی ها حرف های جدیدی می زنی
دیشب رفتیم خونه عزیز کوچیکه تو توی اتاق خاله مریم بودی من امدم پیش تو فورا" بلند شدی و دست من را گرفتی و و من را بردی پیش بابایی و گفتی بابا زاسر ( یاسر) یک چیزی به مامانی بگو اومده اتاق خاله مریم فضولی بکنه............
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی