شیرین کاری های تینا و یکتا
سلام به عشق های مامانی و بابایی یکتا و تینا
این چند روز خیلی درگیر کارهای مامانم بودم خدا کنه زودتر مشکلشون حل بشه دیگه کلافه شدم .
از تینا شروع می کنم الهی قربونش برم که خیلی تا خیلی پیشرفتش خوب شده کلماتی که می گه :
مامانی یا مامایی بابایی اسم یکتا را هم می گه یتا همچین با ناز و ادا یتا را صدا می زنه
عمه را عمو محتنه ( عمو محسن) عزیز را صدا می کنه که همه دوست دارند درسته قورتش بدهند
راستی ماهی را خیلی قشنگ می گه تلفن را برداره از دور اتاق راه می ره می گه الو تلام منظورش
سلامه یکتا از خنده می میره ولی در کل بگم کمی حسوده تینا خانم ما چون دایم می ایه من را محکم
بغل می کنه و می گه یتا (یکتا) مامایی منه و نمی گذاره یکتا طرف من بیاییه الهی فدای هر دوی شما
بشم . از یکتا گلم می نویسم که گفته بودم یکتا از بچه گیش عادت داشت ناخن بخوره تا خواب بره
حالا تازگی ها تا می ایه ناخن بخوره بخوابه تینا می ره بالای سرش فکر می کنه داره پستونک می خوره
می خنده ولی یکتا خجالت می کشه فکر می کنه داره مسخره اش می کنه دیشب خیلی گریه کرد
گفت مامانی من چه کار کنم ناخن نخورم هر راهی بلد بودم بهش گفتم ولی باز هم نتوانست بیشتر از
5 دقیقه دوام بیاره دیگه کلافه شدم خودش ناراحته الهی بمیریم براش .............