مریضی سخت من
عزیزان من دلبندان من یکتا گلم و تینا بلبلم
امروز بعد از 10 روز مریضی سختی که گرفتم اومدم سرکار نمی دانید چقدر سخت بود ناغاقل گلو
درد خیلی تا خیلی شدیدی که روی یک روز دو بار رفتم دکتر دکتر گفت ویروس (کورانا) اگر اشتباه
نکنم گرفتم ولی خفیف بود ولی این چند روز کلا من را از پای در اورد خیلی تا خیلی سخت بود مجبور بودم
به تینا هم شیر بدهم دکتر گفت سعی کن شیر ندی که خیلی ضعیف می شی ولی چه کار کنم که
دخملی فقط شیر خودم را می خوره ولی خدا را شکر به خیر گذشت .
یکتا این چند وقت خیلی ناراحت بود اخه می بایست از من دور باشه الهی بمیرم روزها می توانستند طاقت
دوری من را بیاورند ولی شب ها خیلی بی ارومی می کردند و می اومدند خونه خودمون .
ولی خدا را شکر به خیر گذشت. خواهر شوهر عزیزم هم روزی که من مریض شدم عازم مشهد بود خیلی
ناراحت بود ولی بهش زنگ زدم گفتم برو توکل کن می کنم به خدا الان چند روزه اصلا ندیدمش دلمون
برایش خیلی تا خیلی تنگ شده خدا کنه حسابی بهش خوش بگذره . قراره چهارشنبه بیایه .
در کل جای داره واقعا این جا از زحمات مادرشوهر عزیزم و پدرشوهرم تشکر ویژه بکنم اگر انها نبودند
واقعا نمی دانستم چه کار بکنم. خدا خیرشان بده.......