یکتا جونم یکتا جونم ، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره
تینا جونم تینا جونم ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره

عشق های مامان یکتا و تینا

دغدغه های ما

1392/5/12 10:49
نویسنده : فاطمه
350 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفس های زیبای مامان

امروز صبح ساعت 6 بیدار شدم کارهایم را کردم به تینا کمی شیر دادم یکتا هم بیدار شد فکر کنم حس

ششمش می گه بیدار شو چون هر وقت من بی تینا شیر می دهم کمی اذیت می کنه  اخه یکتا

جونم هنوز با این موضوع کنار نیومده اب می خواست بابایی بلند شد که برایت اب بیاره ولی ول کن

نبودی می گفتی مامانی چه طور می تونه به تینا اهمیت بدهد به من نه مجبور شدم تینا را ول کنم برای

دخملم اب بیارم ساعت 7 رب بود که بابایی یکتا را بغل کرد و برد پایین داخل ماشین و بعد من هم با تینا

امدیم توی ماشین امروز قرار بود خونه عزیز بزرگه باشید می دانم یکتا توی خونه عزیز بزرگه اذیت می کنه

ولی چه می شود کرد می خواستم اول ماه یکتا را بفرستم مهد کودک دیدم گرما سخته نمی دانم

چه کار کنم تینا هم که شیشه شیر نمی گیره به قول معروف قوز بالای قوز شده........

یک عکس از یکتا و تینا می گذارم

یکتا جان الهی قربون اون تاپت بشم ماماننننننننننننن

الهی من فدای اون خوابیدنت بشممممممممم

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

شقایق
13 مرداد 92 12:59
جانمممممم با این خوابیدنت
مامان حسام كوچولو
15 مرداد 92 20:08
سلام خيلي وقت بود نبوديد خوشحال شدم كه دوباره اومديد. اين مشكليه كه اكثر مامانا باهاش مواجه هستن يه كم طول مي كشه تا يكتا جون عادت بكنه.
مامان سيد محمد سپهر
23 شهریور 92 15:46
سلام.....چقدر ناز خوابيده..دردونه مامان.....خدا حفظش كنه.......ممنون كه خبرم كردي
مامان درسان
28 مهر 92 8:59
ماشالله به دو دختر زیبای شما خیلی ماهن زنده باشن ...خیلی خوشحال شدم یه کرمانی اینجا پیدا کردم


سلام عزیزم من هم خیلی خوشحال شدم