یکتا و بهانه گیری
سلام بر عزیز مامانی یکتا گلم
خوبی نفسم
ببخشید چند روز نتوانستم اپ کنم
از این چند روز بگم که تا روز شنبه مهد رفتی از روز یکشنبه پا کردی توی یک کفش که من مهد نمی رم
بهونه ات اینه که مامانی من را ببره بخدا دیگه نمی دانم چه کار کنم مامانم که می گه هنوز زوده بری
تازگی ها خیلی بهانه می گیری وقتی از سرکار تعطیل می کنم می ایم دنبالت از توی بغل من تکون
نمی خوری همش بهانه می گیری بریم خونه خودمون عزیز بزرگه و مامان خودم هم خیلی ناراحت
می شوند می گویند حتما مامان یکت پیش خودش چی فکر می کنه که این قدر یکتا بهانه خونه
خودش را می گیره و اونجا را ترجیح می ده بخدا این جور نیست من توی این چند سال از زحمات تک تک
شون سپاسگزارم خیلی زحمت برای دختر من کشیدند دست گلشان درد نکنه
وقتی هم خونه می ایم یا می خواهی بغلم بشی یا من بیایم کنارت بخوابم دیگه شام و کار خونه تعطیل
خوب نفسم قراره امروز برم بیرون تا ببینم پالتو خوشگلی مثل خودت گیرم می اید یا نه
باز هم بگم مامانی خیلی تا خیلی دوستت داره نفسم