یکتا جونم یکتا جونم ، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره
تینا جونم تینا جونم ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

عشق های مامان یکتا و تینا

صحبتی با خدا

1390/7/6 8:25
نویسنده : فاطمه
507 بازدید
اشتراک گذاری

صحبتي با خدا

 

صبح زود از خواب بيدار شدم ..اونقدر كار براي انجام دادن داشتم كه ديگه وقتي براي عبادت پيدا نمي كردم..اما فقط مشكلات بودن كه چپ و راست بهم نازل ميشد...هر كدوم سنگين تر از اون يكي ..با عجز و ناتواني گفتم " چرا خدا كمكم نمكنه؟ " و خداوند جواب داد:" تو از من نخواستي " .

ميخواستم روزم و با زيبايي شروع كنم و از اون لذت ببرم اما اون روز برام تنها رنج و درد و بدبختي به همراه داشت.با عجز و ناتووني گفتم:" چرا خدا راه رو بهم نشون نمي ده؟" خداوند جواب داد:" اما تو نخواستي" سعي كردم به پيشگاه خدا برم .همه كليدها رو توي قفل امتحان كردم.خداوند با مهربوني و عشق مرا سرزنش كرد و گفت "پسرم تو در نزدي"

امروز صبح زود از خواب بيدار شدم و قبل از شروع روز لحظه اي تامل كردم.اونقدر كار براي انجام دادن داشتم كه بايد وقتي و به عبادت اختصاص ميدادم..!!!!

 

حالا دوست خوبم تو چي؟؟ تو هنوز اينقدر كارات زياد و پيچيده نشده كه يه وقتي هم به خدا بدي؟؟ولي چقدر خوبه كه نزاريم اينقدر سخت بشه بعد براش وقت بزاريم...

 

شاد و سلامت و پر اميد باشيد...........

                  

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

زهرا
6 مهر 90 17:06
سلام دوست گلم فاطمه خانوم ودخمل نازش یکتا جونم .ممنون پیش من وصبا اومدی.از دخملت عکس نمیزاری ببینیمش راستی منم واسه خدا کم میارم.
مامان سارا
7 مهر 90 9:38
سلام متن خيلي زيبايي بود. متشكرم كه منو هم به ياد اون دوست بزرگ و مخلوقمون انداختي. امروز به وبلاگتون اومدم تا بگم روز دختر ناز و خوشگلت ممممممممممممببببببببببببببببباااااااااااااااااااررررررررررررررررررررككككككككككككككككككك
سودابه
7 مهر 90 13:00
اقدام خوب نی نی وبلاگ بهانه ای شد تامن و باران با دختر کوچولوهای خوشگل و هم سن و سالهای باران اینجا آشنا بشیم و روز دختر رو به همه و به خصوص به یکتا جون تبریک بگیم. شاد و موفق و سلامت باشید.