یکتا جونم یکتا جونم ، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره
تینا جونم تینا جونم ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره

عشق های مامان یکتا و تینا

مریضی دخترم

1390/1/20 17:07
نویسنده : فاطمه
370 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزکم

خوبی مامان جون

شب پنجشنبه تا ساعت ۱۲ خونه عزیزت بودیم (مامان مامان) 

 بعد امدیم خونه تا ساعت ۲ بیدار بودی و بازی می کردیم

اخه صبحش جمعه بود من کاری نداشتم ساعت ۲ بود خواب رفتی

 ساعت ۳ بود دیدم بلند شدی و حالت خیلی بد بود و بالا اوردی خیلی هول کردم

 بابایی فورا" بلند شد چراغ را روشن کرد یک کم بالا اوردی رنگ از روی رخسارت پریده بود دوباره خوابیدی ولی دوباره نیم ساعت نیم ساعت بیدار می شدی و بالا می اوردی

من هم همراه تو گریه می کردم ولی تو بی حال توی بغل من بودی گلم اخه تو ظهر پنجشنبه نهار خوردی رفتی خونه عزیز بزرگ مامان بابایی اون جا هم لوبیا گرم خوردی وقتی دوباره رفتیم خونه عزیز کوچکه اونجا هم سوپ خوردی

فکر کنم بخاطر کمی پرخوری کردی گلم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

مامان فرشته
20 فروردین 90 17:40
عزیزم رمزها رو برات گذاشتم خصوصی بوسسسس


ممنون عزیزم
مامان محمد معین
20 فروردین 90 20:05
سلام عزیز سال نوتون مبارک امیدوارم سال خوشیها براتون باشه راستی با چیزی که نوشتی مادر شدنا تکمیل میشه و آدم تازه میفهمه خودش چطوری بزرگ شده و پدر و مادرا چقدر زحمت کشیدن خدا یکتا جون رو براتون نگه داره به ما هم سر بزنید
مامانی
20 فروردین 90 23:43
با سلام وبلاگ مامانی در راستای رفع نیاز های مادران و کودکان در بخش های مختلف به صورت آزمایشی آغاز به کار کرده و به زودی در قالب یک سایت جامع رسما فعالیت خود را آغاز می کند. چنانچه فعالیت این سایت را مفید می دانید آدرس ما را در قسمت پیوندهای وبلاگ خود وارد نمایید. با تشکر گروه وبلاگ های مامانی
رز
21 فروردین 90 11:37
سلام خاله جون امیدوارم هیچوقت مریض نشی مواظب خودت باش ممنون که به ماسر می زنی
سارا
21 فروردین 90 12:55
سلام من مامان تارا هستم مرسی که به وب ما سر زده بودید.من شما را جزو پیوندها وبمون اضافه کردم.