یکتا جونم یکتا جونم ، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره
تینا جونم تینا جونم ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 22 روز سن داره

عشق های مامان یکتا و تینا

بدون عنوان

خدایا بار الها به گفتی صدایم بزن نگاهت می کنم یار رحمان یا رحیم امروز به سوی تو خالق زیبا امدم و چشمانم را به سوی تو سوق می دهم و با تمام وجودم می گویم دوستت دارم و سپاسگزارم که نعمت بزرگی به من دادی و من را لایق داشتن این نعمت دانستی خدایا کمکم کن تا به نحوه احسن بتوانم در تربیتش کوشا باشم خدایا کمکم کن تا بتوانم فرزندی سالم تحویل جامعه بدهم و باعث افتخار خودم و دیگران باشه ...
11 اسفند 1389

دختر مامان یکتا گلم

سلام گلم و بلبلم خوبی مامان جون من دیروز عزیز به تو سوپ و فرنی شیر داده بود تا من عصر امدم خونه تو گلم خوب شده بودی خدایا سپاسگزارم دیشب تا ساعت ۱ بیدار بودی و نمی خوابیدی اخه مقصر نبودی گلم ظهر از ساعت ۲ تا ۶ خواب بودی عزیزکم ساعت ۱ یک پستونک شیر خوردی و خوابیدی ارام مثل یک بچه گربه ملوس ناز من ...
11 اسفند 1389

مریضه دخملم

سلام گلم و بلبلم   امروز حالت خوب نیست چون از دیشب تا به حال سرماخوردی بخاطر اینکه دیروز کلاه نپوشیدی و رفتی بیرون دیشب وقتی می خواستی انگشتت را بخوری ( اخه عادت تو هست که انگشت بخوری و بخوابی ) نمی توانستی و دهانت را باز کردی و گفتی مریضم صبحی که بابایی تو را برد خونه عزیز کوچیکه به عزیز زنگ زدم و گفتم برایت سوپ یا فرنی درست کنه  دستش درد نکنه اما بخدا از دیشب وقتی دیدم سرما خوردی یک چیزی گلم روی قلبم سنگینی می کنه فقط دوست دارم این جا گریه کنم خدا کنه زودتر خوب بشی عزیزم به خدا خیلییییییییییییییییییی خیلیییییییییییییییی دوستت دارم گلم مواظب خودت باش مامانی من         &...
10 اسفند 1389

بدون عنوان

                                                                                                            &nbs...
9 اسفند 1389

امان از دست تو

سلام گلم و بلبلم امروز حال مامانی خوب نیست اخه دیروز از ساعت ۵ از سرکار برگشتم تا ساعت ۹ داشتم اشپزخانه را می شستم و مجبور شدم تو نیم وجبی را ببرم خونه همسایه پیش سمانه ساعت ۹ نیم بود که امدم دنبالت تو نیامدی فقط جیغ می زدی دوباره ساعت ۱۰ اومدم دنبالت دوباره نیامدی مجبور شدم به زور بغلت کنم تا بیایی وقتی هم اومدی خونه گریه می کردی به هر بدبختی بود ساکتت کردم اخه خانمی جان سر شب برایت یک ماشین خریدم  تا تو بیایی خونه ساعت ۱۱ بود به بابایی گفتم خسته ام می خواهم کمی زود بخوابم ولی تو نگذاشتی و می گفتی نه به هر بدبختی بود ساکتت کردم و روی پایم بخواب رفتی و من هم همان جا بیهوش شدم از خستگی  ساعت ۳ نیم بود که دوبا...
9 اسفند 1389

بدون عنوان

سلام گلم و بلبلم خوبی مامان جون دیشب با بابایی داشتیم اتاق ها را تمیز می کردیم و اثاث جا می دادیم ولی تو فسقلی مگر گذاشتی ساعت ۲ نصف شب بود هنوز نخوابیده بودی هی داد می زدی کمکتان کنم مامان جون من را بغل کن این را می خواهم دیگه دست از کار کشیدیم  به بابایی گفتم باشه فردا یکتا را می برم خونه مامانم بعد می ایم کارهایم را می کنم اما امان از دست تو شیطون بلا ...
8 اسفند 1389

بدون عنوان

سلام گلم و بلبلم خوبی مامان جون دیشب تو گلم وقتی می خواستی بخوابی گفتی مامان جون فردا تو نرو سرکار باشه گفتم باشه گفتی من می روم تو بیا دنبال من الهی مامان به قربون تو دختر نازم برم که به فکر مامان هستی . راستی دیروز جمعه تو کاملا" خواب بودی صبح ساعت ۱۱ از خواب بیدار شدی صبحانه که خوردی رفتی حمام ساعت ۲ بود خوابیدی تا ۷ بعد از ظهر این هم از شانس ما که یک روز من توی خونه هستم و تو همش خوابیدی خوش خواب مامان ...
7 اسفند 1389

دخمل مامانی

سلام گلم و بلبلم دیروز تو خونه عزیز ( به قول خودت عزیز بزرگی ) بود وقتی اومدم دنبالت عزیز گفت از صبح تا الان نخوابیده وقتی شب رفتیم خونه تو شیطون مامان ساعت ۹ بخواب رفتی برای اولین بار این موقع خوابیدی خیلی دلم می خواست بیدار بودی تا با مامان بازی کنی اخه از صبح ندیدمت دلم خیلی برایت تنگ شده بود فردا پنجشنبه هست تا ظهر بیشتر سرکار نیستم پنجشنبه ها را دوست دارم چون تو یک روز نصفی کامل پیش مامانی هستی دخمل گلم ...
5 اسفند 1389

دختر مامان

سلام گلم و بلبلم خوبی مامان جون می دونی وقتی می خواهی خودت را لوس کنی می گی مامان جون مامان خودم الهی قربون اون حرف زدنت بشم گلم دیشب ساعت ۲ بود که بیدار شدی نمی دانم چه طور شده بود اون موقع شد دخمل نازم دلش هوای چایی تو پستونک کرده بود و هی گریه می کردی و می گفتی چایی تو پستونک می خواهم چاییییییییییییی بابایی رفت برایت چای بیاره دوباره گریه کردی مامانی بره این هم از لجبازی های تو گلم وقتی گیر دادی دیگه گیر دادی....... ...
4 اسفند 1389

والدین نمونه

  فهرست لینک های جالب و عکس های خنده دار if (!(document.referrer.indexOf('3jokes.com')> -1)){ document.write(' ') }     ...
3 اسفند 1389