یکتا و پارک
سلام دختر ناز مامان خوبی گلم تا امروز می شود 5 روزه که خونه عزیز بزرگه هستیم خدا را شکر عادت کردی کمتر بهانه می گیری که بریم خونه خودمون عزیزکم 2 روز نصفی تعطیلی پیشت بودم شب جمعه با بابایی رفتیم پارک نشاط خیلی خوش گذشت تو همون لحظه که رسیدیم اصلا" مهلت نشستن را ندادی فورا" رفتی سوار ماشین برقی شدی بعد سوار قطار شدی بعد دوباره گفتی می خواهم برم استخر توپ این قدر بازیگوش هستی که ما را مجبور کردی تنهایی سوار چرخ فلک بشی حالا چرخ فلک نبود صندلی پرنده اسمش بود من خیلی ترسیده بودم نمی خواستم سوارت کنم ولی بابایی می گفت بگذار سوار بشه ترسش می ریزه من هم مجبور شدم سوارت کنم دایم دست تکون می دادی و می گفتی مامان جونم مامان خودم ...
نویسنده :
فاطمه
10:17