چشم خوردن خودم ههههههههههههههههههه
سلام عشق های مامانی یکتا و تینا
می گن ادم خودش را خودش چشم می زنه مثال منه ها به خدا
دیروز ساعت 3 رفتم دنبال دخمل ها یکتا گلی خواب بود که هیچ تینا را فورا برداشتم پا به فرار
شوخی کردم اومدم خونه شوشو نهار گرم کرده بود نهار را خوردم به کله ام زد امروز نخوابم برم
برای دخمل ها لباس پاییزی بخرم ساعت 4 نیم لباس پوشیده اماده نبرد با جیبم
شوشو گفت هر وقت جای کاری داریم این قدر زود حاضر نمی شی ولی وقتی بخواهی پولهای
بی زبون را خرج کنی سه سوته حاضری من هم گفتم ما اینیم دیگه
رفتم دنبال یکتا که خدا را شکر بیدار شده بود لباس پوشید و راه افتادیم به ولگردی سه نفره
من و دخمل هایم ههههههههههههههههه
خدا را شکر امسال یک پالتو خیلی ناز مامانی به رنگ طوسی کمرنگ برای یکتا پیدا کردم
و برای اون وروجک هم یک پیراهن مامانی به رنگ سبز سیدی با یک جوراب شلوار خریدم
و اومدیم خونه مامانم دیدم وای ساعت 7 هست یعنی این قدر ما توی یک مغازه حیرون شده
بودیم یادم اومد ای دل غافل ساعت 9 نوبت دکتر برای خواهرم گرفته بودم من هم شدم
این جا بانی و گروه امداد بچه ها را بردم خونه مامانم با خواهرم رفتیم دکتر تا کی
ساعت 11 بدو بدو نه راستی با ماشین بودم با فشار دادن روی گاز ماشین اومدیم خونه دنبال
بچه ها خواهرم را رسوندم خونه شون و رفتم خونه که خوشبختانه شوشو جان هنوز
نرسیده بود یادم اومد که برای فردا ظهر نهار درست نکردم برنامه غذایی یکتا به دادم رسید
چون اون امروز می بایست ماکارانی ببره فورا دست به کار شدم هویچ فلفل را خرد کردم
و گوشت و ماکارانی شد نهار امروز ما ساعت شد 12 هنوز لباس های یکتا خانم را اتو
نزده بودم تا لباس اتو کردم شوشو هم چای دم کرد فکر کنید اون موقع شب چایی دم کرد
ما اینیم چون نصف شب ما ساعت 2 به بعده ( قابل توجه مامان محیا گلی )
لباس اتو کردم رفتم تینا را عوض کردم رفتم خبر مرگم زیر غذا خاموش کردم
رفتم دیگه کجا رفتم دارم دیوانه می شوم ها ها هان یادم اومد اون موقع
شب اب میوه گرفتم برای یکتا خلاصه نگاه به ساعت افتاد دیدم ای دل
غافل شد ساعت 1 بیست دقیقه دیگه بی هوش افتادم هیچی نفهمیدم
تا تینا خانمی به شیر اومد اه اه اه اه بعضی وقتها اصلا حس شیر
دادن نیست خلاصه صبح که از خواب بیدار شدم دیدم ای دل غافل از شدت
کمر درد نمی توانم بلند بشم فعلا به یک بدبختی تا این ساعت به لطف
خدا روی صندلی نشستم تا ببینم چی پیش می ایه یا دیگه فردا از
جامون نمی توانیم بلند بشیم یا هم می توانیم چی بگم
فعلا مثل پیرزن ها دست به کمر راه می رم فکرکنید توی محیط کار
هههههههههههههههه
فعلا تا بعد بای
التماس دعا
راستی تسبیح من کو ذکر بگم .............................